نصیحتهای مادرانه
پسر نازم:
به یمن وجودت
« حرف هایی از جنس باران »
برایت می سرایم شعر شور انگیز باران را
و می دانم که میدانی میان سینه ام تصویر چشمان تو پنهان است
گلم دنیای ما زیباست نگاهت سهم خوبی باد
و در فصل فراموشی میان آدمک های پر از تشویش و دلتنگی
میان شعرهای تا ابد سنگی
برایت آرزو کردم که سرشار از خدا باشی.
نمی خواهم میان موج سرگردان طوفان ها خدایی کرده و خود ناخدا باشی
نمی خواهم که سرمشقت غلط باشد و راه روشنی آینده ات زیبا گل مادر
پر از تضنیف های مبهم و تکرارهایی روی خط باشد.
میان وسعت نامردمی ها، مرد بودن راو در حجم گریبانگیر بی دردی و بی مهری
برایت نازنین، همدرد بودن را طلب کردم.
اگر روزی نصیب قلب آیینه ات، تلنگرهای سنگ و تهمت و تردید و غربت شد،
دلت آیینه ای باشد و سهم سینه ات در هجمه انکار باورها
پراز شور غزلهای غمی آدینه ای باشد.
گلم پارسا:
اگر دنیا ز تفسیر قفس لبریز
و سهم آسمان دیده ها شب بود
"پریدن را میان وسعت خورشید از خاطر مبر مادر"