مادرانه ای عاشقانـــــــه برای تو که بی نظیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــری... تالاپ تولوپ...تالاپ تولوپ... این اولین صدایی بود که از تو شنیدم، صدای قلبت، احساس «مادر» بودن سراپا وجودم را دربرگرفت. همان جا بود که احساس کردم احتیاج دارم «مادر»م را در آغوش کشم و بُروز دهم احساس شرمندگیِ خودم را به خاطر تمام کاستی ها... مرور خاطرات تمام لحظاتی که با تو بودم، بعد از خدا، از همه نزدیک تر به تو. تمام لحظاتی که احساست می کردم؛ تمام لحظاتی که از شیره ی وجودم، با تمام وجودم، به تو میدادم؛ تمام لحظاتی که ریزبینانه به تو می نگریستم و کوچکترین ناراحتیِ تو برایم کوه ...