دلنوشته ها
یادت هست مادر؟
تا یک لقمه بیشتر بخورم ، یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی... خانوم طلا بشی
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام را...
روزت مبارک مادر عزیزم
به سلامتی پسری که پولهای مچاله شدشو آروم گذاشت جلوی فروشنده و گفت :
برای روز پدر یک کمربند می خوام
فروشنده گفت : چه جنسی باشه
پسر کوچولوگفت :
فرقی نمیکنه فقط دردش کم باشه
پنج وارونه چه معنا دارد؟
پنج وارونه چه معنا دارد؟
بچه ی کوچکی این را پرسید ، من به او خندیدم
کمی آزرده وحیرت زده گفت ، روی دیوار و درختان دیدم,
بازهم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم مهران پسرهمسایه پنج وارونه به مینا میداد
آنقدر خنده ورم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم ،سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان میفهمی
پنج وارونه چه معنا دارد!
دست های کوچکش به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس میکند : آقا... آقا "دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را میگرداند
ﻣﺎھﯽ ﻣﻮن ھﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰی ﺑهم ﺑﮕﻪ
ﺗﺎ دھﻨﺸﻮ وا ﻣﯽ ﮐﺮد آب ﻣﯽ رﻓﺖ ﺗﻮ دھﻨﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ
دﺳﺖ ﮐﺮدم ﺗﻮ آﮐﻮارﯾﻮم درش آوردم
ﺷﺮوع ﮐﺮد از ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ بالا پایین پریدن
دﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ اون تو
اﯾﻨﻘﺪه ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ و ﺧﻮاﺑﯿـــﺪ
دﯾﺪم بهترین ﻣﻮﻗﻊ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺧﻮاﺑﻪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ ﺗﻮ آب
اﻻن ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﯿﺪار ﻧﺸﺪه ﯾﻌﻨﯽ ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ﺑﯿﺪار ﺷﺪه
دﯾﺪه اﻧﺪاﺧﺘﻤﺶاون ﺗﻮ قهر ﮐﺮده و ﺧﻮدﺷﻮ زده ﺑﻪ ﺧﻮاب...
اﯾﻦ داﺳﺘﺎن رﻓﺘﺎر ﺑﻌﻀﯽ از آدم ھﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻨﺎرﻣﻮﻧﻨﺪ.
دوستشون دارﯾﻢ و دوستمون دارﻧﺪ
ولی ما رو ﻧﻤﯽ ﻓهمند و ﻓﻘﻂ ﺗﻮ دﻧﯿﺎی ﺧﻮدﺷﻮن دارﻧﺪ
بهترین رﻓﺘﺎر را ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ....
طبقات جامعه
جامعه دو طبقه دارد:
1: طبقه ای که می خورد و کار نمی کند
2: طبقه ای که کار می کند و نمی خورد!
وصیت نامه فریدون فروغی
تنها وصیت او این بود:
« بگویید بر گورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت
مهربان بود
ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود
ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن »