تقدیم به تو...
اگر دریای دل آبیست، تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست، تویی معنای دنیایش
تو یعنی دسته ای گل را،ز آن سوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران،تویعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را،به یک پروانه بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب،به زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر را،زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را،به آرامی صدا کردن
تو یعنی چتر احساسی،برای قلب بارانی
تو یعنی پیک آزادی،برای روح زندانی
اگر چه دوری از اینجا،تو یعنی اوج زیبایی
کنارم هستی و هر شب،بخوابم باز می آیی
اگر هرگز نمی خوابند،دو چشم سرخ نمناکم
اگر در فکر چشمانت،شکسته قلب غمناکم
ولی یادم نخواهد رفت که،یاد تو هنوز اینجاست
میان سایه روشن ها،دل شیدای من تنهاست
اگر یک آسمان دل را،به قصد عشق بردارم
میان عشق و زیبایی،تو را من دوست می دارم
چه زیبا می شود روزی،که پایان آید این یلدا
دل تو آسمان گردد،و روح سبز من شیدا
تو مثل خواب نسیمی به رنگ اشک شقایق
تو مثل شبنم عشقی به روی پونه های عاشق
تو مثل دست سپیده پر از تولد نوری
تو مثل نم نم باران , لطیف و پاک و صبوری
تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم
تو مثل جذبه ی عشقی در انتظار رسیدن
در امتداد نوازش گلی ز عاطفه چیدن
تو مثل نغمه موجی غریب و آبی و ساده
شبیه شاخه گلی که افق به چلچله داده
تو مثل چکه ی مهری ز سقف سبز صداقت
تو مثل گریه ی شعری به روی صفحه غربت
تو مثل لذت رویا تو مثل شوق نگاهی
هزار مرتبه خورشید و صد افق پرِ ماهی
تو مثل لطف بهاری پر از شکوفه خواندن
تمام هستی من شد میان شعر تو ماندن
تو مثل هر چه که هستی مرا به نام صدا کن
برای این دل سرگشته وقت صبح دعا کن