خاطرات پارسا جونی
پارسا جونی سه روزه بود که بابا حمید به همراه مامانیا بردنش پیش دکتر تهرانی برای چکاب که همانجا دکتر ختنه اش کرده بود،خدا را شکر همه چیز خوب پیش رفته بودحمید گفت:وقتی دکتر ختنه اش کرد اصلا گریه نکرد.گل پسر مامان از بس که ماهه. نگرانی ام از جهت پارسا وقتی به دنیا اومد دو چیز بود:اول اینکه وقتی گریه می کرد اینقدر که ضعیف و کوچولو بود چونش می لرزید و دوم و مهمتر ای...