پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

پارسا دردونه مامان

نصیحتهای مادرانه

1392/2/30 8:53
نویسنده : مامان ریحانه
365 بازدید
اشتراک گذاری

نصیحتهای عاشقانه ی مادر به پسرش

پسرم،

پسر عزیزم!

میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی،میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی

که دوستش داری!

...این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق ...!"که تو هم حاصل عشقی"

پسرم...

مامان برای تو حرفهایی داره

حرفهایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره...

عزیز دلم!

یه وقتایی زن بی حوصله و اخموست،روزهایی میرسه که بهونه میگیره.

بد قلقی میکنه وحتی اسم تو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی:"بله"

و اون میزنه زیر گریه ...

زن ها موجوداتی عجیب هستند پسرم...

موجوداتی که میتونی با محبتت آرامشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری...باید برای

اینجور وقتها آماده باشی،بلد باشی،باید یاد بگیری

که نازش را بکشی...

عزیزم،پسر مغرور و دوست داشتنی من!!!ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسد اما باید

یاد بگیری...

زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره...

میدونی ؟

این ویژیگی زنه،گاهی غصه ها مجبورش میکنن به گریه...!خیلی پاپی دلیل گریه ش

نشو...همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونشون بدی...

گاهی فقط باید بشنویش،بزاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش رو بگیری و ببریش بیرون

پیاده روی وبهش بگی که چقدر براش ارزش قائلی!.

ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی...یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه که از غصه

آبش کنی...

اگر هم که پای فاصله درمیونه کافی هست که نازش کنی...بهش زنگ بزنی،باهاش حرف

بزنی...اگر بازم گریه کرد و آرو م نشد دلسرد نشو،باز هم صداش کن!!!عاشقانه صداش کن،حتی

اگه واقعا خسته ای!!!!

بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا...فایده ای نداره و نمیخواد

حرف بزنه و میخواد تنها باشه،بر میگرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها میکنه و...

زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمیکنن،

و همه انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن...

پسرم!!!این روزها که مینویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو،

دخترکی که روزی زن میشود،مادر میشود،

مادر تو.


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

✿♥✿مامان و بابای محمدپارسا✿♥✿
27 خرداد 92 15:19
سلام مامانی خیلی وبلاگت قشنگه از این متنت هم خیلی خوشم اومد محمد پارسای منم شهریوریه با کمال میل لینکتون کردم
مامان محمدرضا
11 تیر 92 0:26
سلام مامانی.خوبی؟ باور کن کامنت در موردمسابقه به دستم نرسیده شاید تو راهه یا شایدم نرسیده دیگه خب نرسیده باشه .اشکال نداره.ممنون که رای میدی خاله.راستی رفته بودم تو حس داشتم این متن رو میخوندم که یهودیدم یه کلمه رو اشتباه تایپیدی کلی خندیدم البته نه به شما آخه کلمش خنده دار بود ببین به جای بد قلقی نوشتی بد قلقلی کلی خندم گرفت.من فقط دنبال سوژه های بامزه و خنده دارم. ولی متنت عالی بود خوشم اومد اما ای کاش تا وقتی بزرگ شه و مرد شه تو پست رمز دار واسش مینوشتی میترسم زود عاشق شه کار دستمون بده هاااا هههههههه الهیییییییی تصورشو کن این وروجکها هم یه روزی عاشق میشن ای جونم فدات.

مرسی مامان محمد رضای مهربون.