پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

پارسا دردونه مامان

عشق واقعی

1392/3/21 15:55
نویسنده : مامان ریحانه
328 بازدید
اشتراک گذاری

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.  

مادر که در حال آشپزی بود،دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند

خواند.

او نوشته بود:صورتحساب!!!

کوتاه کردن چمن باغچه       5000 تومان

مراقبت از برادر کوچکم      2000 تومان

نمره ریاضی خوبی که گرفت 3000 تومان

بیرون بردن زباله              1000 تومان

جمع بدهی شما به من:       12000 تومان

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسر کرد،چند لحظه خاطراتش را مرور کردو سپس قلم

را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت :

بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شبهایی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا،نظافت تو،اسباب بازیهایت هیچ

و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آنچه را که مادر نوشته بود خواند،چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به

چشمان مادر نگاه میکرد گفت:....مادر دوستت دارم.

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

قبلا به طور کامل پرداخت شده!!!

و مادر هیچ وقت متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره:جمع بدهی میشد

11000 تومان نه 12000 تومان.

 

 

 

 اشک مادر

پسرکی از مادرش پرسید:مادر چرا گریه می کنی؟

مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت:نمیی دانم عزیزم،نمی دانم!

پسرک نزد پدرش رفت و گفت:چرا مامان همیشه گریه میکند؟او چه می خواهد؟

پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود:همه زنها گریه می کنند بی هیچ دلیلی!

پسرک از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند،متعجب بود.

یک بار در خواب دید که داره با خدا صحبت میکند از خدا پرسید:خدایا چرا زنها این همه گریه می

کنند؟

خدا جواب داد:من زنها را به شکل ویژه ای آفریده ام ،به شانه های او قدرتی دادم تا بتواند

سنگینی زمین را با تمام مصائب تحمل کند.

به بدنش قدرتی دادم تا درد زایمان را تحمل کند،به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام

کسانش دست از کار بکشند،او به کار ادامه دهد.

به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد،حتی اگر اورا هزاران بار اذیت

کنند.

به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و

به او اشکی داده ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.

این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نیلوفربانو
23 خرداد 92 23:01
سلام خیلی ممنوع ازاینکه به وب دخترم سرزدیدان شاءا...همیشه زنده باشید.
تبريك ميگم وبلاگتون مطالبش خيلي خوبه ...... در ضمن باعث افتخارمه اگر منم به لينك دوستان خود اضافه كنيد...
بااجازه شمامن وبلاگتون رولینک کردم.
مامان فهيمه
9 تیر 92 15:09
سلام دوست خوبم گل پسر خوبه چه خبرا،چرا پارسا جون تو جشنواره شركت نكرده؟


به زودی شرکت میکنه دوست جونم.
مامان محمدرضا
10 تیر 92 1:21
سلام عزیزم امشب وقت کردم یه کم دیگه ازمطالبت رو بخوندم خیلی زیبا بود.واقعا جالب بود برام مخصوصا حرفهایی با خدا عالی بود. ممنون که اومدی وبم منو شرمنده کردی.راستی نی نی تون مسابقه شرکت نکرده؟ میشه به من هم رای بدید؟ممنون میشم گلم.مرسی


لطف کردی عزیزم تشریف آوردی پارسا هم تو مسابقه حتما شرکت میکنه به همین زودی .
مامان بردیا
15 تیر 92 21:49
متن بسیار زیبایی بود
مامان حنانه زهرا
16 تیر 92 20:32