تولد یک وبلاگ...
عزیزتر از جانم ...
مامان برات بگه که خیلی وقت بود از طریق سایت تراشه های الماس میرفتم و خاطرات بچه های کوچولو
رو که ماماناشون براشون مینوشتن میخوندم و لذت میبردم و همیشه دوست داشتم من هم برای شما
این کار رو انجام بدم ولی مامان جون اصلا فرصت نمیشد . تا اینکه با سایت نی نی وبلاگ آشنا شدم و
آنجا هم دیدم مامانای زیادی همینکار رو دارن انجام میدن البته مامان جون من همه خاطراتت رو قبلا توی
دفتر خاطرات برات می نوشتم ولی دوست داشتم که به این صورت هم ثبت بشه بالاخره تصمیم گرفتم و
شروع کردم به ساختن یک وبلاگ برای شما هر چند که قسمتی از نوشته های وبلاگت کپی شده از
دفترچه خاطراتت هست ولی خوب اینجوری خیلی بهتره و هر وقت که سراغ وبلاگت میام با چه ذوق و
شوقی شروع میکنم به نوشتن برات و خسته نمیشم.
هر چند که به نظرم خیلی دیر شده ولی بازم ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست.
ساخت وبلاگ رو در روز یکشنبه 29 اردیبهشت 92 شروع کردم و ایشااله تا هر وقت که بتونم ادامه میدم
عزیزتر از جونم.
به نام او که تو را با یک دنیا شادی به ما داد.
فرشته من در روز شنبه 6 شهریور سال 89 برابر با 17 رمضان سال 1431 قمری مصادف با 28 آگوست
سال 2010 میلادی در بیمارستان چمران تحت عمل سزارین توسط دکتر ویکتوریا شیخی به دست ما
سپرده شد.
در ساعت 11:20 دقیقه صبح
لبخند زدی و آسمان آبی شد،
شبهای قشنگ شهریور مهتابی شد
پروانه پس از تولد زیبایت ،
تا آخر عمر غرق بی تابی شد.
قشنگترین صدای زندگی صدای تپش قلب توست،
با شکوهترین روز دنیا،روز تولد توست،
پس برای من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم مامانی.